پارتیفرهنگ مترادف و متضاد۱. جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه ۲. جشن، شبنشینی ۳. پشتیبان، حامی، طرفدار، طرفگیر، هواخواه، هوادار ۴. بخش، قسمت ۵. قومپارت ≠
پشتیبانفرهنگ مترادف و متضادپارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور ≠ مخالف
چریکفرهنگ مترادف و متضاد۱. پارتیزان، رزمنده، میلیشیا ۲. جنگجوی داوطلب، نیروی نظامیغیررسمی، حشر، لشکر نامنظم
حامیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پشتیوان، پشتیبان، طرفدار، کمک، مجیر، مددکار، معین، هوادار، هواخواه، یار، یاریگر، یاور ۲. پارتی ≠ مخالف ۳. منسوب به حام ۴. فرزندان حام