واردفرهنگ مترادف و متضاد۱. رسیده، واصل ۲. پذیرفته ۳. آشنا، آگاه، اهل، باخبر، بلد، کارشناس، متبحر، مسبوق، مطلع، واقف ۴. داخل ۵. بمورد، ≠ ناوارد
دلهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ولگرد، هرزه ۲. چشمچران، ناپاک ۳. پرخور، شکمپرست، شکمو، ۴. دزد، دستکج، دلهدزد
بیسروپافرهنگ مترادف و متضاداوباش، پاشنهترکیده، شرتیشپکی، پست، رذل، ول، فرومایه، ولگرد، هرزه ≠ آدم حسابی