تاب خوردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. درپیچ وتاب شدن ۲. تاب بازی کردن ۳. دور زدن ۴. بهنوسان درآمدن، نوسان داشتن، مرتعض شدن
بازتابفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیامد، عکسالعمل، واتاب، واکنش ۲. انعکاس، پژواک، طنین ۳. پاسخ غیرارادی ۴. بازگشت
باجفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتشا، باژ، رشوه ۲. جزیه، خراج، ساو، عوارض، مالیات، نمار ۳. گمرک ۴. سخن، کلمه، واج، واژ
سطوتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابهت، جذبه، رعب، شوکت، حشمت، عظمت، مهابت، وقار، هیبت ۲. حمله، تاخت وتاز، هجوم، یورش ۳. سلطه، غلبه، قهر ۴. حمله کردن، هجوم بردن ۵. غلبهیافتن، به قهرگرفتن