25 مدخل
اندرزگو، خطیب، محدث، مذکر، ناصح، نصیحتگو
۱. رگ ۲. آوند، ظرف
۱. اندرز، پند، توصیه، موعظه، نصیحت ۲. تذکیر، خطابه، خطبه
واعظ، خطیب، روضهخوان، موعظهگر
۱. وعظ کردن، منبر رفتن ۲. نصیحت کردن، اندرزدادن
پند، تذکیر، توصیه، سفارش، عبرت، موعظه، نصیحت، وصیت، وعظ
پندآموز، پندگو، ناصح، نصیحتگو، واعظ
۱. ظرف، کوزه ۲. رگ، وعاء ۳. قید ۴. برهان، حجت، دلیل