معنی وصله | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

پاره، پینه

بیآرام، حیران، دلباخته، دیوانه، سرگردان، شیدا، شیفته، عاشق، متحیر، متحیر، مجذوب

۱. اتصال، الحاق، پیوند، ربط، متصل ۲. وصال، وصلت ≠ فصل، هجر

ازدواج، تزویج، زفاف، زناشویی، عروسی، مزاوجت، نکاح، وصال، ≠ جدایی

۱. پینه، وصله ۲. عریضه، مراسله، مکتوب، منشور، نامه، نوشته

۱. بغاز، گاز ۲. پینه، وصله ۳. زینت، آرایش ۴. آراستگی، زیبایی

۱. تزیین ۲. تنقیح ۳. زدایش ۴. رفو، وصله ≠ آراستگی

۱. بهرک، پرگاله ۲. رقعه، غاز، وصله

۱. برازنده بودن، زیبندگی داشتن، زیبیدن، زیبا نمودن، زیبندهبودن، سزاوار بودن، شایسته بودن، طرازیدن ۲. پینه کردن، وصله کردن