معنی وجدان | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. درون، ضمیر ۲. شعور ۳. تدین

باجدیت، فعالانه، سرسختانه، مصرانه، موکدانه ≠ سهلانگارانه، کاهلانه

۱. اندر، اندرون، تو، داخل ۲. باطن، نهاد، وجدان ≠ برون، بیرون

اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت، وجدان

۱. اقرار به یگانگی خدا کردن، ایمان به وحدانیت خدا داشتن، به یکتاییخدا ایمان آوردن، خدا را یگانه دانستن ۲. یکیشمردن ۳. یگانه کردن، یگانه دانستن

۱. خرامیدن، خرامش، نازخرامی ۲. تکبر، غرور ۳. جولان ۴. جنگ وجدال، زدوخورد، کشمکش ۵. تلاش، مبارزه ۶. مساله، موضوع ۷. مباشرت، هماغوشی

≠ گسستهنویسی، جدانویسی