معنی وبخ | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

دوبارهخوانی، مطابقه، مقابله

۱. اعتراض، پرخاش ۲. رد، نکول

۱. حیران، سرگشته، متحیر، هاجوواج ۲. دلزده، سرخورده، مایوس، نومید ۳. شکستخورده، مغلوب، ≠ امیدوار

واخوان، تقریرگر، تقریرکننده، بیانکننده، واگو

حرمان، دلزدگی، واخوردگی، وازدگی، یاس

انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خردهگیری، مواخذه، نکتهگیری، واخواهی

۱. تشر، توپوتشر، درشتی، عتاب، معاتبه، واخواهی ۲. پیکار، جنگ، ستیزه، غزا، کارزار، محاربه، نبرد، نزاع ≠ نوازش

اعتراض کردن، ایراد گرفتن، خرده گرفتن، انتقاد کردن، واخواهی کردن