واژگونهفرهنگ مترادف و متضاد۱. باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون ۲. بختبرگشته، مفلوک ۳. شوم، منحوس، نامیمون، نحس
فرهنگفرهنگ مترادف و متضاد۱. دائرهالمعارف، قاموس، لغتنامه، مرجع، معجم، واژگان، واژهنامه ۲. آدابدانی، ادب، تربیت ۳. آموزشوپرورش، معارف ۴. ادبیات، بینش، تمدن، خرد، دانش، علم، فرهیختگی، فضل
واژگونهفرهنگ مترادف و متضاد۱. باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون ۲. بختبرگشته، مفلوک ۳. شوم، منحوس، نامیمون، نحس
سرنگون شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. واژگون شدن ۲. فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن ۳. ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن