فرسودهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسقاط، فکسنی ۲. پوسیده، رمیم ۳. خسته، کسل، وامانده ۴. ضعیف، فرتوت، ناتوان ۵. خلق، ژنده، کهنه، مستعمل، مندرس
مستاصلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیچاره، بینوا، ناتوان، درمانده، وامانده ۲. مجبور ۳. زله، لابد ۴. بدبخت، پریشانحال، شوربخت
ازپاافتادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازکارافتاده، زمینگیر ۲. خسته، درمانده، ضعیف، فرسوده، ناتوان، وامانده