واجبفرهنگ مترادف و متضاد۱. بایسته، دربایست، ضرور، ضروری، فرض، لازم ۲. درخور، سزاوار، شایسته ≠ غیرواجب، مستحب
تنویرفرهنگ مترادف و متضاد۱. روشنسازی، روشنگری ۲. روشن کردن، روشن ساختن ۳. نورهکشی ۴. نوره، واجبی ۵. نوره کشیدن، واجبی کردن