معنی هنگامی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

اثنا، خلال، دم، دوره، زمان، ساعت، فصل، مدت، موسم، موعد، موقع، میقات، نوبت، وقت

ازدحام، المشنگه، بلوا، پیکار، جنجال، سروصدا، شورش، غوغا، فتنه، گیرودار، معرکه، ولوله، همهمه، هیاهو

حیران، حیرتزده، سرگردان، سرگشته، متحیر

۱. چون ۲. اگر، گر ۳. وقتی، هنگامی ۴. شبیه، مانند، مثل

۱. تازمانی، تا، هنگامیکه ۲. پیوسته، دائمخانم

۱. برایاینکه، چونکه، زیرا ۲. چونان، شبیه، مانند، مثل ۳. وقتی، هنگامی ۴. چسان، چطور، چگونه ۵. چو ≠ چرا، برایچه ۶. اگر ۷. تا، تااینکه

بهار هنگام، فصل بهار ≠ خزان، برگریزان

بین، حین، خلال، ضمن، طی، هنگام