معنی هم نوا | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. صامت ۲. هماهنگ

۱. متفقالقول، همسخن ۲. همآهنگ، همصدا، همنوا

مجاور، نزدیک، همدیوار، همسایه، هممرز

آداش، هماسم

پیوسته، تسطیح، صاف، طراز، مستوی، مستوی، مسطح، نرم، یکسان ≠ ناصاف

۱. سست شدن، ضعیف شدن ۲. لرزان شدن، بهلرزه درآمدن ۳. نااستوار شدن، بیثبات شدن ۴. دودل شدن، مردد شدن، دچار تردید شدن، بهشک افتادن ۵. از هم پاشیدن

هماهنگ، همداستان، همنوا

متفق، موافق، هماهنگ، همدل، همنوا

۱. تجانس، تناسب، همگونی ۲. توافق، همنوایی ۳. مناسبت ۴. سازگاری

۱. متفقالقول، همسخن ۲. همآهنگ، همصدا، همنوا