حریففرهنگ مترادف و متضاد۱. دوست، رفیق، یار، همدم ۲. محبوب، معشوق ۳. همراه، هممجلس، هممحفل، همنشین، معاشر ۴. همپیشه، همکار ۵. مدعی، معارض، مخالف ۶. هماورد ۷. رقیب ۸. طرف مقابل، طرف مخال
مباراتفرهنگ مترادف و متضاد۱. از هم بیزار شدن، از یکدیگر بری شدن ۲. طلاق (به سبب کراهتزوجین از یکدیگر)
متشنج کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به هم زدن، آشفته کردن، بینظم کردن ۲. بهآشوب کشاندن، متلاطم کردن، بحرانی کردن