طاقت آوردنفرهنگ مترادف و متضادبرخود هموار کردن، تحمل کردن، یارستن، تاب آوردن، تحمل کردن، برتابیدن، برتافتن ≠ از کوره در رفتن، برنتافتن
تسطیحفرهنگ مترادف و متضاد۱. صاف، هموار، تراز ≠ ناهموار ۲. هموارسازی ≠ ناهموارسازی ۳. صاف کردن، همسطح کردن، هموار کردن ≠ ناهموار کردن
مالاندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مالش دادن ۲. صاف کردن، هموار ساختن، هموار کردن ۳. مجازات کردن، تنبیه کردن، گوشمالی دادن
برتافتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیچیدن، تابدادن ۲. برگردانیدن، رو گردانیدن ۳. سرپیچیدن، اعراض کردن، روی برتافتن ۴. تمکین ن کردن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن ۵. تاب آوردن، تحمل