هموارهفرهنگ مترادف و متضادپیوسته، دایم، دایماً، دمبدم، علیالاتصال، لاینقطع، مدام، همیشگی، همیشه ≠ هرگز
طاقت آوردنفرهنگ مترادف و متضادبرخود هموار کردن، تحمل کردن، یارستن، تاب آوردن، تحمل کردن، برتابیدن، برتافتن ≠ از کوره در رفتن، برنتافتن
ترازفرهنگ مترادف و متضاد۱. همسطح، هموار ۲. آلت سنجش همواری سطح، سطحنما ۳. آرایش، زینت، ۴. زردوزی، نقشونگار ۵. بالانس، تساوی، تعادل، مفاصاحساب، میزان، موازنه ۶. صنوبر ≠ ناهموار