همسرفرهنگ مترادف و متضاد۱. برابر، مساوی، همال، همدوش، همرتبه، همسنگ ۲. بانو، جفت، حرم، زن، زوجه، عیال ۳. زوج، شوهر، مرد
همهفرهنگ مترادف و متضادتمام، جمع، جمعاً، جملگی، جمله، جمهور، جمیع، عام، عامه، عموم، عموماً، کل، کلاً، مجموع، هر، همگان، همگی، یکسر
هامهفرهنگ مترادف و متضاد۱. حشره ۲. خزنده ۳. تارک، چکاد، سر، فرقسر، کاسهسر، هباک ۴. رئیس، سرکرده ۵. جماعت، جمعیت، گروه، مردم ۶. اسب، باره
بافتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بافندگی کردن، نساجی کردن ۲. در هم تنیدن، به هم تابیدن، تاروپود درهم زدن ۳. سر هم زدن، حرف بیمنطق زدن، گزافهگویی کردن ۴. از خود درآوردن
تارکفرهنگ مترادف و متضاد۱. راهب، تارک دنیا ۲. برق، چکاد، سر، فرق، فرق سر، مفرق، هامه، هباک ۳. راس، قله، نوک ۴. اوج ≠ حضیض ۵. کلاهخود، مغفر ۶. تار کوچک، رشته باریک