حرکت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جنبیدن، تکان خوردن، وول خوردن ≠ ساکنشدن ۲. کوچ کردن، کوچیدن، جابهجا شدن، نقلمکان کردن ≠ ماندن ۳. به راه افتادن، رهسپارشدن، عزیمت کردن ۴. فعال شدن، تحرکداشتن
شکستفرهنگ مترادف و متضاد۱. حرمان، ناکامی ۲. انحطاط، انخفاض، انهزام، مغلوبی، هزیمت ۳. انکسار، خردشدن، شکستگی ≠ پیروزی