معنی هرج و | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

آشوب، آنارشی، اختلال، اغتشاش، بلبشو، بینظمی، فتنهوفساد، هرتیپرتی

بهتزده، حیران، دبنگ، سرگردان، سرگشته، گیج، مبهوت، متحیر، هامی

جدایی، دوری، فراق، مفارقت، هجران ≠ وصل

تمام، کل، همه

۱. باطل، بیحاصل، بیهوده، ضایع، عبث، لافی، مهمل، یاوه ۲. ضایع، هدر

حیران، حیرتمند، خیرهدل، سرگشته، مات، مبهوت، متحیر، هاج و واج

۱. دو دو ۲. مربوطبه مثنی ۳. شعر و منظومهای هموزن که هر بیت ومصراع آن بهیک قافیه باشد

جدایی، دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر ≠ وصال

۱. هرز، نکاشته ۲. پرورشنیافته، نافرهیخته، تربیت نشده، تربیتنیافته ۳. علف هرز، گیاه وحشی، هرزهگیاه ۴. هرزه ۵. تعلیم نیافته، نامودب

۱. اتصال، الحاق، پیوند، ربط، متصل ۲. وصال، وصلت ≠ فصل، هجر