باک داشتنفرهنگ مترادف و متضاداندیشه داشتن، بیم داشتن، ترسیدن، پروا کردن، واهمه داشتن، هراسیدن ≠ بی پروا بودن، بیپروایی کردن
ترسیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندیشناک بودن، براندیشیدن، متوهم شدن، وحشت کردن، هراسیدن، بیمناک شدن ۲. جا زدن، جاخالی کردن
تکان خوردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جمخوردن، حرکت کردن، جنبیدن ۲. منقلب شدن، بههیجان آمدن ۳. هول کردن، هراسیدن ۴. بهاهتزاز درآمدن
خودباختگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. هویتسوزی، خودفراموشی ≠ هویتسازی ۲. غیرستایی، بیگانهزدگی ۳. خودناباوری ۴. هراسیدگی، وحشتزدگی