معنی هجر | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

جدایی، دوری، فراق، مفارقت، هجران ≠ وصل

بیجان، جماد، سنگ، لهنه

۱. دامن، کنار ۲. آغوش، بغل ۳. پناه، کنف، ملاذ ۴. عقل

۱. باز داشتن، منع کردن محجورسازی ۲. منع

جدایی، دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر ≠ وصال

۱. ترکبلد، ترکوطن، سفر، کوچ، مفارقت، مهاجرت ۲. رحلت

۱. دمان، دیوانه، غضبناک، متغیر ۲. سرمست، مغرور ۳. گزنده، پاچهگیر ۴. گردنبند، مروارید ۵. گردن ۶. گوشتفاسد ۷. سرگین، فضولات

جدایی، دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر ≠ وصال

۱. دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران ۲. طلاق ۳. انفکاک ۴. انفصال، برش، قطع ≠ وصال، وصل

جدایی، دوری، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران ≠ وصال

جدایی، دوری، فراق، مفارقت، هجر، هجران ≠ وصال، وصل

انفصال، جدایی، دوری، هجر، فراق، فرقت، مهجوری، هجران، هجرت ≠ وصال