هارفرهنگ مترادف و متضاد۱. دمان، دیوانه، غضبناک، متغیر ۲. سرمست، مغرور ۳. گزنده، پاچهگیر ۴. گردنبند، مروارید ۵. گردن ۶. گوشتفاسد ۷. سرگین، فضولات
سفر کردنفرهنگ مترادف و متضادمسافرت کردن، مسافرت رفتن، سفر رفتن، کوچیدن، مهاجرت کردن، هجرت کردن ≠ مقیم شدن