معنی نیکو | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آراسته، بدیع، پاکیزه، پسندیده، جمیل، حسنه، خوب، خوب، خوش، زیبا، شایسته، لعبت، مستحسن، نکو، نیک، نیکوروی، هژیر

خوشبیان، خوشصحبت، نیکوسخن ≠ بدسخن

۱. تندرست، سالم ۲. خوشحال، خوشوقت ≠ بدحال

جمیل، خوبرو، زیبا، قشنگ، نکورو ≠ زشت

خوشباطن، نیکخواه، نیکسرشت، نیکونهاد ≠ بدسرشت

بخشنده، خیر، درستکار، صالح، کریم، محسن، نکوکردار، نیککنش، نیکوکردار ≠ بدکردار

خوشبیان، خوشصحبت، نیکوسخن ≠ بدسخن

خوشباطن، نیکخواه، نیکسرشت، نیکونهاد ≠ بدسرشت

بخشنده، خیر، درستکار، صالح، کریم، محسن، نکوکردار، نیککنش، نیکوکردار ≠ بدکردار

خوشرفتار، روش، نیک، نیکرفتار، نیکوکار ≠ بدکردار

خوشسخن، خوشگفتار، خوشمعاشرت، نیکوگفتار ≠ ناخوشمحضر