نوردفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاب، چین ۲. پیچنده، لاپیچ ۳. اندوخته، ذخیره ۴. جنگ، رزم، کلنجار، ناورد، نبرد
ناوردفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزم، آورد، جنگ، رزم، ستیز، نبرد ۲. جولانگاه، رزمگاه، عرصه، میدان ۳. جولان
نبردفرهنگ مترادف و متضادآرزم، پرخاش، پیکار، جدال، جنگ، حرب، رزم، ستیز، ستیزه، کارزار، مبارزه، محاربه، مصاف، ناورد، وغا ≠ صلح
روشنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مشعشع، منور، نورانی، نوردار ۲. آشکار، بارز، بدیهی، صریح، عیان، قطعی، مبرهن، محقق، مشخص، مشهود، معلوم، معین، واضح، واضح ۳. کوک ۴. گویا ۵. براق، تابان، جلی، رخ
طیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خلال، ضمن ۲. سپری کردن، پیمودن، گذراندن، گذشتن، درنوردیدن، ۳. قطع ۴. نورد، شکن، چین ۵. پیچیدن
منوالفرهنگ مترادف و متضاد۱. آیین، راه، روال، روش، روند، سیاق، شیوه، طرز، طریق، نهج، وجه ۲. نورد، دستگاه بافندگی، جولاهه