ناجوانمردفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدجنس، بدذات ۲. بیحمیت، بیمروت، دونهمت ۳. سفله، فرومایه، ناکس ۴. بخیل، لئیم، ممسک ≠ جوانمرد
تازهجوانفرهنگ مترادف و متضاد۱. نوجوان، نوبالغ، نورسیده، نوخط، تازهسال ۲. محبوبنوجوان ۳. زیبا، لطیف، زیبارو