معنی نوازش | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

تفقد، دلجویی، شفقت، مرحمت، ملاطفت، مهربانی، نواخت

افتخار، تفاخر، تکبر، سرافرازی، فخر، مباهات

خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنیه، موسیقینواز، موسیقیدان

موزیک، موسیقی

بیتجربگی، خامی، ناپختگی، ناشیگری ≠ آزمودگی

بیتجربه، بیوقوف، تازهکار، خام، ناشی، نامجرب ≠ پخته مجرب

دلجویی، مهربانی، نوازش

تسلی، عطوفت، ملاطفت، مهربانی، ناز، نواخت، نوازش

دلجویی، عطوفت، لطف، مهربانی، نوازش

۱. زدن، ضربت ۲. تفقد، دلجویی، ملاطفت، نوازش ۳. سرایش، سرودن ۴. احسان، بر، نکویی، نیکی ۵. انعام، بخشش، کزم

۱. دلجویی کردن، ملاطفت کردن، موردتفقدقراردادن، نوازش کردن ۲. بهنوادرآوردن، ساززدن ۳. زدن