معنی نهامین | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. آهنگر، حداد، نهامین ۲. درودگر، نجار

۱. آشفته، پرآشوب، غیرایمن، ناایمن ۲. نامطمئن ≠ امن

آشوب، بیثباتی، بلوا ≠ امنیت

آیسمحروم، دلزده، دلسرد، مایوس، محروم، نومید، وازده ≠ امیدوار متوقع منتظر

بدبختی، بیبهرگی، بینصیبی، حرمان، دلسردی، ناکامی، نامرادی، نومیدی، یاس ≠ امیدواری رجا

۱. آهنگر، حداد، نهامین ۲. درودگر، نجار

اصلی، ذاتی، طبیعی، غریزی، فطری، نهادین

۱. آهنفروش، آهنگر، چلنگر، نهامی ۲. دربان ۳. زندانبان ≠ زندانی

۱. اصلی، جبلی، ذاتی، فطری، نهادین ۲. اصیل، بکر، دستنخورده ۳. آفریده، مخلوق ≠ مصنوعی، ساختگی ۴. مربوطبه طبیعت ۵. معمولی، عادی ۶. طبیعیدان

بستر، تشک، رختخواب، فراش، نهال، نهالین ≠ روانداز