معنی نقض | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

ابطال، اقاله، انهدام، بطلان، حذف، رد، شکستن، عهدشکنی، فسخ، لغو، نسخ، نکول، ویرانی ≠ ابرام

پیمانشکنی، تخلف، خلفوعده، عهدشکنی، عهدگسلی، نبذ

۱. پیمانشکن، عهدگسل ۲. شکننده، نقضکننده ≠ وفادار

بدقول، پیمانشکن، عهدشکن، عهدگسل، ناکث ≠ سختپیمان، وفامند

۱. تپش، ضربان ۲. جریان، سیر

پزشک، حکیم، طبیب، نبضگیر

پیمانشکستن، نقضعهد کردن، پیمانشکنی کردن

۱. الغا، رد، شکستن، فسخ، نسخ، نقض ۲. اغماض، بخشیدن، گذشت

۱. ابطال، رد، نفی، نقض ≠ اثبات، تایید ۲. پوچی، هیچ ۳. باطل شدن، ضایع شدن، فاسد شدن ۴. از کار افتادن

۱. الغا، فسخ، فک، محذوف، نقض ۲. ازقلم انداختن، افکندن، انداختن، خطزدن، ساقط کردن

۱. بطلان، ضد ۲. نقض ۳. خلاف وعده کردن، به وعده وفا ن کردن ۴. دروغ ۵. دروغ گفتن