نقشفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرتره، پیکره، ترسیم، تصویر، تمثال، شکل، شمایل، صورت، طرح، عکس، نگار، نگاره ۲. اثر، رد، نشان ۳. رل، کار، وظیفه
حک کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حکاکی کردن، نقش انداختن، کندن، کندهکاری کردن، نقر کردن ۲. سودن، ساییدن، تراشیدن، محو کردن
ترسیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. تصویر، رسم، نقش، نگارگری، ۲. رسم کردن، نگاشتن ۳. خطکشیدن، نشان گذاشتن، نشانهگذاری کردن ۴. کشیدن، رسم کردن