نابفرهنگ مترادف و متضادبیآمیغ، بیآمیزش، بیغش، پاک، خالص، سره، صافی، صاف، صراح، محض، مروق، ویژه ≠ ناسره
نسبفرهنگ مترادف و متضاد۱. اصل، اولاد، تبار، تخمه، دودمان، دوده، گوهر، نژاد، نژاده ۲. خویشاوندی، قرابت
مهار کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مطیع کردن، منقاد ساختن ۲. کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن ۳. گرفتار ساختن، بازداشت کردن ۴. بستن ۵. زدن، نصب