معنی نفوس بد | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. اهالی، جمعیت، سکنه ۲. اشخاص، مردم ۳. ازدحام ۴. حدس، فال، فرض

۱. آن، لحظه، لمحه ۲. آه، نسمت، نسمه ۳. تنفس، دم

۱. خود، خویش، ذات ۲. تن، جسد، کالبد ۳. وجود ۴. نفسانیات

۱. رخنه، رسوخ، سرایت ۲. تاثیر، نفاذ ۳. اعتبار، توانایی، قدرت

۱. بیزار، رمنده، فراری، گریزان، متنفر ۲. نفرتانگیز

۱. بدن، پیکر، تنه، جثه، جسم، کالبد، هیکل ≠ جان ۲. شخص، کس، نفر ۳. نفس ≠ روح

۱. بدن، پیکر، تن، تنه، جسم ۲. قالب ۳. جسد، لاش، نعش ۴. شکل، صورت، هیئت ≠ نفس

۱. باارزش، قیمتی، نفیس ۲. دیرینه، عتیقه، کهنه ۳. بد، زشت، کریه ≠ نو

۱. روان، روح ۲. حیات ۳. نفس ۴. هوش ۵. عزیز، گرامی ۶. جن ≠ تن، بدن، انس، پری، پریان

۱. ارمغان، پیشکش، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه ۲. طرفه، کمیاب، نادر، نفیس ۳. بدیع، تازه، نو