مباشرت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نظارت کردن ۲. کارگزاری کردن، پیشکاری کردن ۳. عمل کردن، انجام دادن، ورزیدن ۴. جماع کردن، همخوابگی کردن، همآغوشی کردن
بخیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنگچشم، تنگنظر، خسیس، سیهکاسه، لئیم، ممسک، ناخنخشک، نظرتنگ ۲. پست، ناکس ≠ سخی، کریم، نظربلند