خاستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برخاستن، بلند شدن، اوج گرفتن ≠ نشستن ۲. پدید آمدن، پیدا شدن، حاصل شدن، ظاهر شدن ۳. نشات گرفتن ۴. بهپا خاستن ۵. بلند شدن، ۶. قیام کردن، برخاستن ۷. ازبین رفتن،
بزرگ شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. رشد کردن، نمو کردن ۲. بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن ۳. تنومند شدن، جسیم شدن، گندهشدن ≠ کوچک شدن ۴. چاق شدن، فربه شدن ≠ لاغر شدن ۵. ستبر شدن، ضخیم شدن، کلفتش
خامفرهنگ مترادف و متضاد۱. ناپخته، نپخته ≠ پخته، مجرب ۲. بیتجربه، تازهکار، مبتدی، ناآزموده، بیتجربه، نامجرب، نوپیشه ۳. نارس، نارسا ۴. کال ≠ رسیده ۵. بیربط، بیهوده، نسنجیده، باطل، یاوه