معنی نبش | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. پیچ، سوق، سوک، کنج، گوشه ۲. افشاسازی ۳. گورشکافی ۴. استخراج

۱. عریضه، کتیبه، مسطور، منشور، نامه، نوشته ۲. امریه، حکم، فرمان ۳. تقدیر، سرنوشت، محتوم، مقدر

اندوهگین، حزین، غمزده، غمگین، گرفته، محزون، مغموم، ناخوشدل، ناکام ≠ شاد

اندوه، غصه، غمگینی، کرب، ناخوشدلی ≠ شادمانی

۱. غیرمعقول، ناسزا، نامعقول ۲. بیجا، نامتناسب، نامربوط، نامناسب، ناوجه ۳. حرام، ناروا ۴. فجور، فساد، فسق ≠ شایست

۱. ناشایست ۲. بیکفایت، ناسزاوار، نالایق، غیرمستحق ۳. ناپسند، نادرست، ناروا، نامتناسب، نامعقول، نامقبول، ناهموار ≠ شایسته

نبشته مرقومه، مکتوب، مرقوم، مسطوره، نوشته ≠ منقول

۱. نبش ۲. انحنا، خمیدگی، خم، کجی ۳. چین، شکنج، شکن، کرس ۴. گشت ۵. میخ

۱. دفن کردن، مدفون کردن ≠ نبش کردن ۲. زیر خاک پنهان کردن ۳. کندن، حفر کردن ≠ پر کردن ۴. گود کردن، گودال کندن ۵. لانه ساختن

مکتوب، نامه، نبشته، مرقومه، نوشته، نوشتهشده ≠ مسموع

۱. کنج، گوشه، زاویه ۲. نبش ۳. سو، سمت، جانب، طرف