ناسازفرهنگ مترادف و متضاد۱. نابجا، ناسنجیده، نامناسب ۲. ناموزون، ناهمگون ۳. آشفته، نامرتب ۴. بدخلق، ناسازگار ۵. بداحوال، بیمار، مریض ≠ بساز، سازگار
خرابیفرهنگ مترادف و متضاد۱. نابسامانی، تباهی، تخریب، ویرانی ≠ آبادی ۲. اضمحلال، انهدام، هدم ≠ آباد ۳. فساد ≠ صلاح ۴. عیب، نقص ≠ حسن، کمال ۵. بیخودی، ، سیاهمستی، مستی ≠ هشیاری ۶. بیخودی،
خلاعتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پریشانی، نابسامانی، نافرمانی ۲. خودرایی، خودسری، خودکامی، خویشتنکامی ۳. نافرمانی ۴. افسارگسیختگی