معنی نامجرب | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

بیتجربه، بیتجربه، ناآزموده، نادیدهکار، ناشی ≠ آزموده، مجرب

بیربط، بیسروته، بیمناسبت، بیهوده، چرند، مزخرف، مهمل، نابجا، ناشایست، هجو ≠ بجا، مربوط، مناسب

جفاپیشه، جفاکار، جورپیشه، سرسنگین، غدار ≠ مهربان

بیمحبتی، بیمهری، جفا، جور، ستم ≠ مهربانی

۱. بیتجربه، نامجرب، خامدست، ناآزموده، مبتدی ≠ مجرب ۲. ابله، احمق، جاهل، کودن، نادان ≠ عاقل

تازهکار، خام، کمتجربه، مبتدی، ناآزموده، ناپخته، ناشی، نامجرب ≠ آزموده، آگاه، باتجربه، خبره، کارکشته، کهنهکار، مجرب

۱. بیتجربه، ناشی، نامجرب ۲. تازهکار، مبتدی، نوپیشه ۳. نوآموز، نوپا ≠ مجرب

بیتجربه، بیوقوف، تازهکار، خام، ناشی، نامجرب ≠ پخته مجرب

بیتجربه، تازهکار، مبتدی، نامجرب، نوپیشه، نوکار ≠ مجرب