ناراحتفرهنگ مترادف و متضادآشفته، بدبخت، بدحال، دلگیر، دلواپس، مشوش، مشوش، مضطرب، مضطرب، ناآرام ≠ آرام، راحت
ناراستفرهنگ مترادف و متضاد۱. خم، خمیده، کج، کژ، معوج ۲. باطل، ناحق، نادرست، ناصواب ۳. خائن، دغل، دغلکار، منحرف ۴. ناصاف، ناهموار ۵. دروغ، کذب ≠ راست
حال گرفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دمغ کردن، ناراحت کردن، پریشان کردن ۲. حالگیری کردن، آزرده کردن ≠ حال دادن
متاثر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحت تاثیر قرار گرفتن ۲. ناراحت شدن، مغمومگشتن، اندوهگین شدن، به فکر فرورفتن
متالم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. غمگین شدن، ناراحت شدن، دلگیر شدن ۲. دردمند شدن ۳. متاثر شدن، متاسف شدن