ناجوانمردفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدجنس، بدذات ۲. بیحمیت، بیمروت، دونهمت ۳. سفله، فرومایه، ناکس ۴. بخیل، لئیم، ممسک ≠ جوانمرد
ناجورفرهنگ مترادف و متضادآشفته، بیتناسب، بیقواره، ضد، مخالف، مختلف، ناباب، نابرابر، ناجنس، نادرست، ناسازگار، نامرتب، نامناسب، ناهماهنگ، ناهمتا، ناهمجور، ناهمساز، ناهمسان، ناهمگون، نایکس
ناجورفرهنگ مترادف و متضادآشفته، بیتناسب، بیقواره، ضد، مخالف، مختلف، ناباب، نابرابر، ناجنس، نادرست، ناسازگار، نامرتب، نامناسب، ناهماهنگ، ناهمتا، ناهمجور، ناهمساز، ناهمسان، ناهمگون، نایکس