مازفرهنگ مترادف و متضاد۱. آژنگ، چین، شکن، شکنج ۲. مازن، مازو، مازوج ۳. ترک، رخنه، شکاف ۴. مازن، مازو، مازه، گلکاو
مرزفرهنگ مترادف و متضاد۱. ثغر، حد، حدود، سامان، سرحد، قلمرو، کرانه ۲. حاشیه، لبه، هامش ۳. خطه، ناحیه ۴. زمین، خاک ۵. بوزه، شراب ≠ متن ۶. بوم
برباد دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به باد فنادادن، پایمال کردن، تلف کردن، حیف و میل کردن، ضایع کردن، هدر رفتن ۲. خراب کردن، ویران کردن، منهدم کردن ≠ آباد ساختن، معمور کردن ۳. نابود کردن، نیست
تلف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضایع کردن، تباه کردن، از بین بردن، نابود کردن ۲. پایمال کردن، حیف و میل کردن، به هدر دادن، هدر دادن ۳. خراب کردن، فاسد کردن ۴. هلاک کردن، کشتن
منصرف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ترک کردن، چشمپوشی کردن، صرفنظر کردن(ازقصد و میل) ۲. انصراف حاصل کردن، برگشتن، عدول کردن