104 مدخل
۱. بین، مرکز، میانه، وسط ۲. کمر ۳. تو، داخل ۴. مابین
۱. کمربستن ۲. آماده شدن، مهیا شدن
شال، کمربند
اجوف، بیمغز، پوچ، کاواک
۱. پایمرد، داور، شفیع، میانگیر، واسطه ۲. رابط
۱. واسطه شدن ۲. شفیع شدن
۱. صمیم، مرکز، میان، وسط ۲. میانگین
میانهبالا ≠ بلندبالا، کوتاهقد
پایمردی، تعهد، توسط، شفاعت، وساطت، میانگیری، میانهگیری
وساطت کردن، میانجی شدن، میانگیری کردن، میانهگیری کردن