31 مدخل
باشکوه، باشوکت، باعظمت، پرابهت، پرطمطراق، شکوهمند، فرمند، لوکس ≠ ساده
ثابتشده، محرز، محقق، مصرح
محرزشدن، محقق شدن، به اثبات رسیدن
مدلل ساختن، به اثبات رساندن، ثابت کردن، محرز ساختن، مدلل داشتن
سایهدار
بشکوه، شکوهمند، مجلل
باعظمت، شکوهمند، مجلل
شکوهمند، شوکتمند، مجلل ≠ ساده
۱. حلالکننده ۲. محلل