99 مدخل
سبب شدن، انگیزه شدن، باعث شدن، محرکگردیدن، ایجاب کردن
۱. سبب، علت ۲. طبق ۳. باعث، مسبب
پنهان، پوشیده، حجابدار، محجبه، درپرده، محجوبه ≠ بیحجاب
بانخوت، خودبین، خودپسند، خودخواه، خودستا، متکبر ≠ افتاده، متواضع
ادرار، حقوق، شهریه، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه
۱. خیزاب، کوههآب، موجه، چینخوردگی سطح آب، تلاطم آب ۲. فرکانس رادیویی
باعث شدن، انگیزه شدن، موجب شدن، مسبب شدن، وسیلهگشتن، وسیله شدن
۱. کوتاهشدن، موجز شدن، مختصر شدن ۲. انحصاریافتن، منحصر شدن، محدود شدن
کوتاهشدن، خلاصه شدن، موجز شدن، مجمل شدن
۱. موج زدن، مواج بودن ≠ طوفانی شدن ۲. آرام شدن (دریا)
باعث، جهت، داعیه، دلیل، سبب، علت، محرک، موجب