مانعفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازدارنده، جلوگیر، رادع، مخل، مزاحم ۲. بند، سد ۳. حاجز ۴. حایل ۵. عایق ۶. محظور، محذوریت ۷. مشکل، ایراد
طلسم شکستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. طلسمشکنی کردن، طلسمزدایی کردن، باطلالسحر کردن، جادوزدایی کردن ۲. مانعزدایی کردن، طلسمگشایی کردن، رفع موانع کردن
آشناییفرهنگ مترادف و متضاد۱. دوستی، موانست، مودت ۲. خویشاوندی، قرابت ۳. آگاهی، شناخت، شناسایی، معارفه ≠ بیگانگی، غربت