مهار کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مطیع کردن، منقاد ساختن ۲. کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن ۳. گرفتار ساختن، بازداشت کردن ۴. بستن ۵. زدن، نصب
مهرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعشق، عاطفه، عشق، عطوفت، لطف، محبت، مودت، مهربانی ≠ جور، قهر، کین ۲. آفتاب، خور، خورشید، شمس، شید، میترا ≠ ماه ۳. مهرماه، میزان
توقیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. امر، امریه، امضا، پینوشت، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر ۲. امضا کردن (حکم، فرمان) ۳. نشان گذاشتن، مهر کردن
ختمفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختتام، انتها، پایان، تکمیل، تمام، فرجام ≠ بدو ۲. مختوم ۳. ترحیم، مراسم یابود، مراسم سوگواری ۴. مهر کردن، مهر نهادن
تطاولفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعدی، جفا، جور، درازدستی، دستاندازی، ستم، ظلم، گردنکشی ۲. تعدی کردن، دستاندازی کردن، گردنکشی کردن ≠ مهر
محبت داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. علاقهمند بودن، مهر ورزیدن، مهربانی کردن ۲. مورد تفقد قرار دادن، عنایت کردن، بذل محبت کردن