معنی مهرخ | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

مهطلعت، مهچهر، مهپاره، ماهسیما، ماهرو، ماهمنظر، مهعذار، مهرخ، زیبا، مهلقا، خوشگل، قشنگ ≠ بدگل، زشت

۱. آزاد، خلاص، رها، ول ۲. برکنار، معزول ۳. رخصتیافته، ماذون ≠ درگیر، گرفتار

۱. تعطیل ۲. تعطیلی ۳. رخصت، رهایی، اجازه

۱. کوتاهشده ۲. دمبریده

مهطلعت، مهچهر، مهپاره، ماهسیما، ماهرو، ماهمنظر، مهعذار، مهرخ، زیبا، مهلقا، خوشگل، قشنگ ≠ بدگل، زشت

خوبرو، زهرهجبین، ماهرخ، مهجبین، مهرخ، مهسا، مهسیما، مهلقا، مهوش ≠ زشترو

زهرهجبین، زیبا، ماهرخ، ماهرو، مهپیکر، مهجبین، مهرخ، مهرو، مهسا، مهسیما، مهلقا

۱. پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مهلقا ۲. چشمنواز، خوشمنظر ≠ بدلقا

پریرخسار، پریرو، خوبرو، زهرهجبین، مهرخسار، مهلقا، مهوش ≠ بدمنظر