معنی مهذ | واژه یاب

جست‌وجوی هم‌آوا

۱. بیآمیغ، پاک، خالص، ناب ۲. بحت صرف ۳. فقط ۴. بهخاطر، برای

۱. پاک، پاکیزه، پاکیزهخو، طاهر، طیب، منزه، نزه، نظیف، نمازی ۲. پیراسته، تربیتیافته ≠ ناپاک، نامهذب ۳. بیعیب، منسجم

گلدسته، مناره

۱. مختار، مخیر ۲. جایز، روا، مجاز، مشروع

اسرافکار، تبذیرگر، خراج، گشادهباز، مسرف، ولخرج ≠ مقتصد

بذلشده، واگذارشده

پراکندهگو، حراف، ژاژخا، مهذار، محملباف، وراج، هرزهخای، هرزهدرای، هرزهگوی، هرزهلای، یاوهسرا ≠ حقگو

۱. پاک، تمیز، طاهر، نظیف ۲. مطهر، منزه، مهذب ۳. خالص، صافی ≠ کثیف

بیهودهگو، پریشانگو، لافزن، لیچارباف، مهذار، هذیانگو، هذیانباف، هرزهگوی، هرزهلاف، یاوهسرا، یاوهگو

۱. اراستگی، تخلق، مهذبشدگی ۲. آراسته شدن، متحلی شدن ۳. زینت یافتن

۱. اصلاح، پاکی، پاکیزهسازی، پالایش، تربیت، تزکیه، تصفیه، مهذبسازی، پیراستگی ۲. مهذب ساختن