معنی منوش | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. آسیمه، آشفته، بیآرام، پریشان، شوریده، مضطرب، ناراحت، نگران، هراسان ۲. نامرتب ≠ آرام

پریشان شدن، آشفته شدن، مضطرب شدن، ناآرامشدن

آشفته کردن، پریشان کردن، مشوش داشتن، آسیمه کردن، مضطرب ساختن ≠ آرام ساختن

۱. فکلی ۲. قرتی، بچهقرتی ۳. ژیگولو

عصای قلندر، چوبدستی درویشان

ضمیر اول شخص جمع، منوتو، منوشما، منوایشان، منواو، منوآنها ≠ آنها، شما، ایشان

مشوشانه، بااضطراب، دلواپسانه

آشفته کردن، پریشان کردن، مشوش داشتن، آسیمه کردن، مضطرب ساختن ≠ آرام ساختن

۱. منتشر، نشر ۲. اشاعه، ترویج، شیوع ۳. پراکندن، گستردن ۴. سرایت

۱. پراکنده ساختن، منتشر کردن ۲. آشکار ساختن، افشا کردن، فاش ساختن ≠ نهفتن، ۳. حزن، غصه، غم ≠ سرور، شادی