منهزم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکست خوردن، مغلوب شدن، منکوب شدن، تارومار شدن ۲. گریزان شدن، فرار کردن
منهزم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکست دادن، مغلوب کردن، درهم کوفتن، درهمشکستن ۲. منکوب کردن، تارومار کردن
تارومارفرهنگ مترادف و متضاد۱. قلعوقمع، مغلوب، مقهور، منکوب، منهزم ۲. پخشوپلا، پراکنده، متفرق ≠ مجموع ۳. تندوخند، ازهمپاشیده، زیروزبر
شکستخوردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ناکام ۲. بازنده، ناکامیاب، ناموفق ۳. مغلوب، مقهور، منهزم ≠ پیروز، کامیاب
مغلوب شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکست خوردن، مقهور شدن، منهزم شدن، منکوب شدن ۲. بازنده شدن، باختن ≠ پیروزشدن ۳. تسلیم شدن، مجاب شدن ≠ غالبآمدن، غالب شدن