منهزم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکست خوردن، مغلوب شدن، منکوب شدن، تارومار شدن ۲. گریزان شدن، فرار کردن
منهزم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکست دادن، مغلوب کردن، درهم کوفتن، درهمشکستن ۲. منکوب کردن، تارومار کردن
خرابفرهنگ مترادف و متضاد۱. مخروب، منهدم، ناآباد، ویرانه، ویران ≠ آباد، ۲. نابسامان، اوراق، اسقاط ≠ سالم ۳. خرست، طافح، لایعقل، مست ≠ هشیار ۴. تباه، ضایع، فاسد، معیوب ۵. بایر، لمیزرع ≠
تخریب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ویران کردن، خراب کردن، منهدم ساختن ۲. نابود کردن، از بین بردن ۳. خرابکاری کردن
تلففرهنگ مترادف و متضاد۱. اتلاف، پامال، پایمال، تباه، حیفومیل، فنا، مردن، منهدم، ضایع، نابود، نیست، هدر، هلاک ۲. نابود شدن، نیست شدن، تباه شدن ۳. هلاک گردانیدن