معنی منقل | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آتشدان، مجمر، ناردان

۱. انگیخته، دگرگون، شوریده، متحول ۲. واژگون، برگشته ۳. ناراحت، مضطرب، پریشان، آشفته

۱. دگرگون شدن، متحول شدن، حالیبهحالی شدن ۲. واژگون شدن ۳. ناراحت گشتن، آشفته شدن، پریشان شدن، مضطرب شدن

۱. دگرگون کردن، متحول کردن، دگرگون ساختن، حالیبهحالی کردن ۲. واژگون کردن ۳. ناراحت کردن، آشفته کردن، پریشان کردن، مضطرب کردن

بدجنس، جلب، خائن، دغلکار، دغل، دغلباز، نادرست ≠ درستکار

کلید، مفتاح ≠ قفل

آتشدان، مجمر، منقل

۱. آتشگاه، تنور، دم، منقل ۲. آل، خاندان، دوده، دودمان

۱. مجمر، مجمره ۲. اجاق، منقل ۳. تنوره، تنور ۴. کوره

آتشدان، بخوردان، سپندسوز، عودسوز، مجمره، منقل

۱. جمخوردن، حرکت کردن، جنبیدن ۲. منقلب شدن، بههیجان آمدن ۳. هول کردن، هراسیدن ۴. بهاهتزاز درآمدن