منقضی شدنفرهنگ مترادف و متضادسپریشدن، گذشتن، به سر رسیدن، پایان یافتن، سرآمدن، انقضا یافتن، خاتمه یافتن ≠ شروعشدن
متقیفرهنگ مترادف و متضادپاکدامن، پرواپیشه، پروادار، خویشتندار، پرهیزگار، تقواپیشه، خداترس، زاهد، مومن، متورع ≠ فاسق، ناپرهیزگار، نامتقی
سپری شدنفرهنگ مترادف و متضادپایان یافتن، گذشتن، منقضی شدن، تمام شدن، به اتمامرسیدن، گذشتن، طی شدن، به سررسیدن ≠ شروع شدن
خاتمه پذیرفتنفرهنگ مترادف و متضادخاتمه یافتن، به انجام رسیدن، انقضا یافتن، پایانیافتن، منقضی شدن ≠ آغاز شدن
تقاضافرهنگ مترادف و متضاد۱. استدعا، التماس، تمنا، توقع، خواهش، درخواست، طلب، مراد، مسئلت ≠ امر، حکم، دستور ۲. درخواست کردن، متقاضی شدن